جدول جو
جدول جو

معنی علف خار - جستجوی لغت در جدول جو

علف خار
علف خوار پستاندار علف خوار
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از علی یار
تصویر علی یار
(پسرانه)
علی (عربی) + یار (فارسی) یاری دهنده علی (ع)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از علف خرس
تصویر علف خرس
کنایه از ویژگی چیز بی ارزشی که به راحتی به دست می آید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از علف خوار
تصویر علف خوار
هر حیوانی که خوراکش منحصر به علف باشد مانند گوسفند، گاو، آهو، اسب و امثال آن ها، کنایه از چراگاه، علف زار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از علف شیر
تصویر علف شیر
شیرپنیر، گیاهی خودرو با ساقۀ راست، برگ های نوک تیز و گل های کوچک زرد، غالیون، علف پنیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از علک خای
تصویر علک خای
علک خاینده، کسی که صمغ می جود، کنایه از بیهوده گو، ژاژخای
فرهنگ فارسی عمید
(بِ چَ / چِ مِ خوَد / خُدْ)
مخفف علف خوار. هر حیوانی که بر آخور بسته شده و درآن خوراک خورد، مانند اسب و خر و استر. (ناظم الاطباء) ، شکم پرست و پرخور. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(عَ لَ کَ)
دهی است از دهستان ناروئی بخش شیب آب شهرستان زابل واقع در 30 هزارگزی شمال خاوری سکوهه، نزدیک مرز افغانستان. ناحیه ایست جلگه ای و دارای آب و هوای گرم و معتدل. سکنۀ آن 178 تن است. آب آن از رود خانه هیرمند تأمین میشود. محصولات آن غلات و لبنیات است و اهالی به زراعت و گله داری اشتغال دارند. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(عَ لَ)
چراگاه. مرغزار. زمینی که علف بسیار دارد. (از ناظم الاطباء) (آنندراج) :
کجا بد علفزار و آب روان
فرودآمد آن جایگه پهلوان.
فردوسی.
ندیدستی که گاوی در علفزار
بیالاید همه گاوان ده را.
سعدی (گلستان)
لغت نامه دهخدا
(عَ هَِ)
دهی است جزء بخش خرقان، شهرستان ساوه واقع در 20هزارگزی شمال باختری ساوه. و در سر راه عمومی خرقان به زرند. ناحیه ای است کوهستانی و سردسیر و دارای 1250 تن سکنه. آب آن از رود خانه لار و ینگی کند تأمین می شود. و محصول آن غلات، سیب زمینی، باغات، انگور، بادام و یونجه است. اهالی به زراعت و گله داری اشتغال دارند، و صنایع دستی آنان بافتن قالیچه و گلیم و جاجیم است. این ده دارای زیارتگاهی بنام ’هفت امام’ است. و آثار قلعۀ مخروبه ای نیز روی تپۀ شمال آبادی واقع است. مزارع دین باغی، گون بابک، کهریز چائی، دره قلمشرجزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(عُلْ)
دهی است از دهستان دیزمار خاوری، بخش ورزقان، شهرستان اهر. دارای 887 تن سکنه. آب آن از چشمه تأمین می شود. و محصول آن غلات و حبوب است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(بَ چَ / چِ / بَچْ چَ / چِ خوَ / خُ رَ / رِ)
آنکه علک خاید، ژاژخا و هرزه لا، ماده خر دندان بهم ساینده در دیدن خر نر:
ز خرسپوزی من علک خای گردد خر
نه که خورد نه سبوس و نه جو نه آب و گیا.
سوزنی
لغت نامه دهخدا
(عَ لَ)
انبار علف و کاه و غله. (ناظم الاطباء) ، مخلاه. توبره. (منتهی الارب) ، معده علف خوارگان. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
توبره، کاهدان، دام کم (کم معده) انبار علف و کاه و غله، توبره، معده علف خواران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علف خانه
تصویر علف خانه
کاه انبار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علف خرس
تصویر علف خرس
خرسه گیا سرخ ولیک، مینای آفریکایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علف خشک
تصویر علف خشک
کاه
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه علف خورد علف خوار، جانوری که از علف و مواد نباتی دیگر تغذیه کند، جمع علف خوارگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علف خواری
تصویر علف خواری
گیاهخواری خوردن علف گیاهخواری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علف خون
تصویر علف خون
گل خون از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علف شتر
تصویر علف شتر
خار اشتر راویز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علف ساس
تصویر علف ساس
بوگیان ساسکش از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علف سیر
تصویر علف سیر
سیرک از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علف شیر
تصویر علف شیر
گیاه ارمن (بلسکی)، شیر پنیر از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علف ماه
تصویر علف ماه
گیاه ماه ماهگیا
فرهنگ لغت هوشیار
سکز خای، ژاژ خای بیهوده گری، دندان سای دندان ساییدن خر ماده هنگام دیدن خر نر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علت خاص
تصویر علت خاص
وهان ویژه انگیزه ویژه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علف جارو
تصویر علف جارو
علف جاروب: خلنگ کخج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علف چای
تصویر علف چای
هزار چشم از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علف خاج
تصویر علف خاج
گیاه خاج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علف خوار
تصویر علف خوار
گیاهخوار، چرنده آن که علف و گیاه خورد گیاهخوار، چراگاه علف زار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علف خور
تصویر علف خور
جانوری که علف خورد، پرخور شکم پرست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علف زار
تصویر علف زار
مرغزار چرا گاه شوند زار زمینی که در آن علف بسیار بود چراگاه مرتع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علف خرس
تصویر علف خرس
کنایه از هرچیز مفت و بی ارزش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از علف خرس
تصویر علف خرس
((~ خِ))
گیاهی است خاردار، بوته آن بزرگ و دارای برگ های بریده
فرهنگ فارسی معین